سالها انتظار

اینجا می نویسم برای همدردی، و گاهی که تنها می شوم و دلگیر به اینجا پناه می آورم ....

سالها انتظار

اینجا می نویسم برای همدردی، و گاهی که تنها می شوم و دلگیر به اینجا پناه می آورم ....

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

به سنگ می گویم، به زمان می گویم
مرا رها کنید ، بگذارید آزاد باشم
به قلم دستم می گویم بنویس آزادی
ولی حتی دیگر قلم هم به من می گوید "تو لیاقت به دست گرفتنم را نداری"
ای امید و رویاهای من ، و ای خورشید فروزان دلم بسوزان آن چه را که باید
و ای دریای خروشان  و ای چشمه ی جوشان دلم، بجوشید
من نیازمندم ، نیازمند آرامشی که جز با شما به دست نمی آید
بر می خیزم و کوله بارم را به دوش می کشم
آمده ام ،آماده ی رفتن ، آماده ی ایستادن
آماده ی مقاومت
بار دیگر بر می خیزم
به امید فردایی دیگر
۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۲ ، ۲۲:۱۹
پرنده مهاجر

امروز بوی بهار آید همی   

امروز بوی یار آید همی

مدتی است در خزان بوده ام 

امروز بوی گلستان آید همی

شب تا به سحر بیدار بودم در زمستان 

امروز بوی بهار آید همی

کو گلستان ، کو بهار 

بوی خواب زمستانی می آید در بهار

کو پدرش، درد سرش

امروز بوی مادر می آید همی

خبر از گلستان و بهار دادند دیروز

خبر از عشق یار دادند دیروز

چه عجب روزگاری و رسم و وفایی

خبر از عشق بهار دادند دیروز



پی نوشت: به خاطر درگیری ها و مسایل کاری مدتی رو نبودم

چون تو تعطیلی ها اکثرا کار می کنم

عذر خواهی می کنم از دوستان به خاطر اینکه مدتی بهشون سر نزدم

۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۳۴
پرنده مهاجر