سالها انتظار

اینجا می نویسم برای همدردی، و گاهی که تنها می شوم و دلگیر به اینجا پناه می آورم ....

سالها انتظار

اینجا می نویسم برای همدردی، و گاهی که تنها می شوم و دلگیر به اینجا پناه می آورم ....

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

زندگی کاروانی است،زودگذر
خرابه ای ناپایدار
تابلویی زیبا و فریب دهنده
میسوزد و می سوزاند
و هیچ چیز در ان رنگ حقیقت نمی گیرد ،جز

            >

((اس ام اس یکی از دوستام بود.))

۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۱ ، ۱۲:۰۰
پرنده مهاجر

امشب را بی قرارم،بی قرارتر از همیشه.
چون دیگر فردا نیستم تا غروب افتاب شیرازی را ببینم،تا چهچه بلبلان مست و زیبارو را بشنوم.
از فردا میمیرم در دل کوهستان و به دیدن چشمه سارها می روم ،ولی افسوس خشکند و هیچگاه مرا احساس نمی کنند.
کجایند چشمه سارهای حنایی ؟ و دلم برایشان خیلی خیلی تنگ می شود.
ولی هیچ شاید نبینمشان.
امروز بیهوده ام شاید،به امید اینکه فردا نباشم.
خیلی وقتها را آرزوی برق های ادیسونی می کنم و با خود می گویم کاش ادیسون برای من هم برق اختراع می کرد؟!
شاید هم برق را نمی پسندم و حرفم این است که برق برای همه باشد!!

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۱ ، ۱۲:۰۰
پرنده مهاجر

روی دیوار اتاق چنین نوشته بود:

اگر منتظر بمانید تا هوا کاملا مناسب شود،

                                                          نه چیزی خواهید کشت و نه چیزی درو خواهید کرد.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۱ ، ۱۲:۰۰
پرنده مهاجر