سالها انتظار

اینجا می نویسم برای همدردی، و گاهی که تنها می شوم و دلگیر به اینجا پناه می آورم ....

سالها انتظار

اینجا می نویسم برای همدردی، و گاهی که تنها می شوم و دلگیر به اینجا پناه می آورم ....

عشق

جمعه, ۴ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۴۸ ب.ظ
ناگهان از شکاف دلش عبور کردم ، بیشتر از عشق ، کنجکاو بودم
نمی دانستم دل چیست
گاهی وقت ها را هم به سنگ یا شیشه بودن آن اندیشیده بودم و از زبان دیگران چیزهایی شنیده بودم ولی "شنیدن کی بود مانند دیدن"
حس چیز دیگری ست آن هم حس دل
هر چه بیش تر در آن فرو می روی رازهایش بیشتر و بیشتر می شود تا جایی که دیگر در آن غرق می شوی و چشمهایت جایی را نمی بینند
آن جا که دیگر عقل نه سوالی دارد و نه جوابی ، شاید همینجاست که عشق پدیدار می شود .
اوج لذت زندگی را همینجا می شود یافت
همینجا که یکسره تسلیم و برده ی عشق می شوی
عشقی که "مس وجود انسان را زر می کند"
عشق به زندگی معنا می بخشد 
عشق زندگی را شیرین می کند و امید می بخشد
به یقین که عشق را نمی شود و نمی توان وصف کرد  
ولی هر کسی یک بار عشق را تجربه می کند و لذت آن همیشه و حتی تا آخرین لحظه ی مرگ بر قلبش باقی می ماند و بعد از مرگ نیز آن را به سرای دیگر می برد.
امیدوارم عاشق شوید ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۲/۰۴
پرنده مهاجر

نظرات (۵)

امیدوارم واقعاعاشق شوید
نه تنهابه حرف و زبان
پاسخ:
همچنین ...
گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش...هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش

درد داره ...
پاسخ:
 ... .
هیچ وقت نمیفهمی کی عاشق شدی ....فقط میدونی که عاشقی....
پاسخ:
... .
فقط یک بار میشود عاشق شد توی زندگی
پاسخ:
دل دادن فقط یکبار ...
[گل]
پاسخ:
... .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">