سالها انتظار

اینجا می نویسم برای همدردی، و گاهی که تنها می شوم و دلگیر به اینجا پناه می آورم ....

سالها انتظار

اینجا می نویسم برای همدردی، و گاهی که تنها می شوم و دلگیر به اینجا پناه می آورم ....

می خواهم بنویسم اما نوشتنم نمی اید

می خواهم بگریم اما گریه ام نمی اید

خسته ام از درد، می خواهم بنالم اما ناله ام نمی اید

هیچ کدام مرا ارام نمی سازند،

هیچ کدام دردم را تسکین نمی بخشند

فقط اهنگ های بیکلام مرا ارام می سازند،

اهتگ هایی که شاید خواننده شان گنگ می شوند از درد،از بی قراری...

مدت هاست چشم های پرم ،در انتظار خالی شدن مانده اند

اشکها درمان تنهایی ها و دردهایم اند

دلی پر که شاید هیچ وقت خالی نشود،

و رویاهایی دارم که شاید در گور هم به حقیقت نپیوندند... .

۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۱ ، ۱۲:۰۰
پرنده مهاجر

شاید همه چیز از تو شروع می شود و مرا در خود فرو می برد

یا شاید از بیخویه

شاید ،از تو یا از تو و یا از هردو

نمی دانم کدام یک زودتر شروع کرده اید 

چون هر دو قبل از من بوده و الان هستید و بعد از من نیز خواهید بود

ولی من نه ،شاید در دامی گرفتار شده ام

دامی که بیخویه مرا در آن فرو می برد و نمی دانم چگونه رها شوم

شاید هم تقصیر شما نباشد و عامل > باشد

تنهایم گذاشتند و رفتند، شاید شما قهر کردید

و قهر شما هر روز مرا می سوزاند و ...

اه سینه سوز ،رنگ ها ،...

شاید هم فراموشی ندارد .

۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۱ ، ۱۲:۰۰
پرنده مهاجر

ای زیبای خفته ،ای رویای پنهان،ای غریب آشنا

امروزم نفس گیر است،نفس گیر

زندگی ام در سکوت است در سکوت

ای پرده ی پنهان دلم و ای شکوه و عظمت پاییزی

دشت های سکوت،خلوت های شلوغ،رنگ های بس گرفته

امروز باز به یاد ان روزهایی که همیشه رویایم بود و هست 

ارام می گیرم و ...

شاید این همه انتظار ،بیهوده باشد و من فقط در رویایی باشم که حقیقت ندارد.

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۱ ، ۱۲:۰۰
پرنده مهاجر